بسم رب الزهراء(س) و الشهداء و الصدیقین


وقتی سوسنگرد آزاد شد ، اسرای عراقی را به طرف اتاق فرماندهی می بردیم . به آنها دستور دادیم برای ورود به اتاق فرماندهی کفش هایشان را از پا در آورند . در بین آن همه پوتین یک جفت پوتین تعجب مرا بر انگیخت .
روی لبه ی داخلی پوتین ها نوشته شده بود :<< قربان اکبری >>
خیلی سریع موضوع را با برادران پاسدار در میان گذاشتم و آنها صاحب پوتین را صدا زدند .
وقتی از اسیر عراقی پرسیدیم : چرا روی کفش هایت نام ایرانی نوشته ای ؟ در جواب گفت : این کفش های یکی از بسیجی های شماست و من آن را از پای او در آورد ام  !
وقتی این حرف را زد به رگ غیرت ما بر خورد و خواستیم یقیه اش را بچسبیم ولی او ادامه داد : او فرد شجاعی بود و موقعی اسیر شد که هیچ گلوله ای در اسلحه اش نداشت و مرتب فریاد می زد : << الله اکبر >>
وقتی او را گرفتیم افسر بعثی با کتک به جانش افتاد و او در حالی که همچنان کتک می خورد به عکس صدام که روی خودروی جیپ بود آب دهان انداخت .
بعثی ها در دادگاهی صحرایی او را همراه 9 نفر دیگر تیرباران کردند و فقط به پیکر قربان اکبری حدود 30 تیر شلیک نمودند و من از آن همه شجاعت متحیر شده بودم ، پوتین هایش را به یادگار از پایش درآوردم و پای خودم کردم .
ما بر اساس آدرسی که اسیر عراقی داده بود ، پیکر مطهرش را کشف نمودیم .

شـهـیـد قـربـان اکـبـری ( سومین شهید شهر ترکالکی )
نام پدر : علی محمد
تاریخ تولد :  1340
تاریخ شهادت :  1359/8/28
محل شهادت : در نبرد تن به تن با کفار بعثی  در روز تاسوعا  در کربلای سوسنگرد بشهادت رسید
طول مدت حیاط :   19 سال
مزار مطهر : گلزار شهدای محمدابن زید(ع)

شـادی روحـش صـلـوات

ماهنامه ی آشنا / شماره 137 / اسفند 1385 / داستان یک جفت پوتین

داستان ارسالی از طرف : برادر شهید محمدحسین اکبری

ارسال به سایت شهدای ترکالکی : برادر جانباز کرمعلی اکبری


شهدای شهرستان گتوند ترکالکی و حومه امتداد پوتین ,عراقی ,اسیر ,داستان ,ترکالکی ,شهید ,اسیر عراقی ,قربان اکبری ,اتاق فرماندهی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دکتر جعفر صابری فیلمبازای حرفه ای احسان بنی اسدی بازرسی ایمنی آسانسور جرثقیل لیفتراک| صدور گواهی سلامت فلزیاب اورجینال09362131009 buyekhosh ...تو... خرید و فروش انواع ریموت کنترل جرثقیل The jokes on you